این روزها حال وهوای مدرسه علمیه ما عوض شده بوی جبهه و

جنگ وشهادت می آید بوی فریاد یا زهرا بوی سربند یا اباالفضل و،

بوی عشق وایثار و بوی پیراهن یوسف می آید.

میگویند گمنام است ولی گمنام شده تا بماند تا بیاید در جمع طلبه

ها تا بگوید درس بگیرید در س عشق، درس بندگی ، میگویند 19

سال بیشتر ندارد ولی به اندازه 19 سالش خدا را شناخته ، اورا

شناخته وجانش را به قربانگاه عشق برده نمیدانم شاید آرزویش

گمنامی بوده ، یادم می آید مادر شهیدی میگفت : در وصیت نامه ی

فرزندم اینگونه آمده که خدایا آگر شهید شدم مفقود الاثر شوم ،

نمی دانم به کجا می رسند که این گونه عاشقانه مظهر صفات

الهی میشوند، اما او که می آید تا در کنار بحث ودرس استا د درس

بیداری بدهدنمی دانم کیست ، اما از ته قلبم از این خفته بیدار

می خواهم که به من نیز درس آزادگی بدهد وقتی آمد هیشه در

ذهن وقلبم جای بگیرد وکمکم کند که مبادا یادم برود شهدا برای

چه رفته اند و یادم باشد منم که با رفتار واعمالم یاد ونام شهدا

را زنده نگه می دارم .

آری پنج شنبه 11مهر 1392 حوزه علمیه حضرت زینب یزد میزبان

ابدی شهیدی است که میگویند گمنام است وانشاءالله ما نیز

بتوانیم همجوار خوبی برای این استاد ایثار وگذشت باشیم.

برای تعجیل در فرج صلوات