صفحات: << 1 ... 25 26 27 ...28 ...29 30 31 ...32 ...33 34 35 ... 43 >>
مد و مدگرایی، پدیدهای است که در دنیای امروز به نحو چشمگیری گسترش یافتهاست. این فراگرد اجتماعی به شکلی بیسابقه در لایههای اجتماعی جوامع نوین،ریشه دوانیده است به طوری که بسیاری آن را اجتنابناپذیر و یا حتی برخی بهکارکردهای مثبت آن برای زندگی اجتماعی تاکید ورزیدهاند. در این راستا، تئوریهایمتعددی تدوین شده است.
«گئورک زیمل»، جامعه شناس آلمانی، مد و مدسازی را فرآیندی میداند که بر اثرکشمکش میان طبقات متضاد بر سر دستیابی به منابع بیشتر با تکیه بر فراگرد تمایزحاصل میشود.
فرامرز رفیعپور نیز معتقد است که مدسازی، ریشه در نابرابریهای اجتماعی دارد. ازآنجا که منابع اقتصادی، منزلتی محدود و پایان یافتنی هستند، بنابراین افراد هموارهبه دنبال به حداکثر رساندن سود و اتخاذ رفتاری مناسب برای جذب این منابع هستند.
ثروتمندانی که از دارایی و منابع مالی و اجتماعی بیشتری نسبت به دیگرانبرخوردارند، سعی دارند تا با طرح اشکال جدید لباس، خوراک، گفتمانهای زبانی،تفریحات، اوقات فراغت و مواردی نظیر آن، خود را از سایر اقشار و طبقات اجتماعیمتمایز سازند. بدین ترتیب با تفکیک و تمایزی که بر اثر اتخاذ این شیوه عینی رفتار رخمیدهد، افراد طبقه بالای اجتماعی، قدرت، منزلت و حتی شرایط کسب منابعبیشتری را برای خود بازتولید میکنند. به عنوان مثال، نوع پوشش خاصی که حکایتاز قیمت بسیار گران کفشهای چرمی دارد یا بهرهمندی از لوازم لوکس خارجی، درمعرفی فرد به عنوان شخصی مرفه و ثروتمند اثرگذار خواهد بود. از همین مجرا،شرایط برای احترام بیشتر و بهرهمندی بهتر از مناسبات و روابط میان فردی فراهممیشود. افراد طبقات پایینتر نیز به همین نحو و با انگیزه مشابه به شناسایی اشکال و صورتهای پذیرفته شده در منش طبقات ثروتمند روی میآورند و درهمگونسازی خود با آنها و مرفّهنمایی میکوشند.
در این گیر و دار ثروتمندان نیز از پا ننشسته و به طرح اشکال جدیدتر سبکها وصورتهای زندگی روی میآورند تا به تفکیک مجدد خود با اقشار فرودست بپردازند.این صور جدیدتر نیز اغلب به همان ترتیب پیش گفته توسط اقشار پایینتر بازسازیشده و خنثی میشود.
باید خاطر نشان کرد که در این فراگرد، نظام سرمایهداری و اقتصاد مصرفی آن نیزبیتأثیر نیست و با دامن زدن بر این تمایز بر رشد و گسترش این پدیده میافزاید. دراین فرایند، پس از شناسایی گونههای جدید مدهای مختلف، اجناس مشابه بدلی وتقلبی نیز وارد بازار میشوند و افراد طبقات پایینتر را برای همرنگی با طبقات بالامهیا میکنند. بدین ترتیب، مبنای مدسازی در نابرابری توزیع منابع عینی مطلوبدانسته شده است که با دستکاری و دخل و تصرف بازار آزاد و سرمایهداری دائماً درحال شکلگیری و نابودی است. این چرخه دائماً در حال بازتولید است و تا زمانیکه این نابرابریها وجود دارد، مد و کشمکش بر سر کسب منابع مطلوب و در نهایت گسترش مد نیز تداوم خواهد داشت. بنابراین مد و فرآیند تفکیک در جوامع دارندهاقتصاد سرمایهداری، امری ضروری و اجتنابناپذیر است.
● نقد مارکوزه
علاوه بر موارد مذکور، برخی دیگر از منتقدان نظام سرمایهداری بر چگونگی شکلگیری، بسط و توسعهی فرآیند مد و مدسازی تأکید کردهاند. از جمله مهمترین این متفکرین، «مارکوزه»، نظریه پرداز مکتب انتقادی است که در خصوص نظام سرمایهداری و نقش سرکوبگر آن در شناسایی و خلق نیازهای کاذب در افراد، به گسترش ادبیات نظری «مصرف در زندگی روزمره» همت گماشت.
ابزاری شدن فرهنگ و تحریف آن در نظامهای مدرن سرمایهداری، همان چیزی است که مارکوزه بر آن تاکید دارد. او بر نقش فرهنگ و مکانیزمهای اثر گذاری آن در جامعه جدید تأکید میورزد. از همین رو، وی در راستای فهم ضعف نظام فرهنگی جامعه در ایجاد همبستگی اجتماعی به تحقیقات و مطالعات بیشائبهای اهتمام ورزید. بهزعم مارکوزه، نظام سرمایهداری با استفاده از شیوههای نادرستی به دنبال ایجاد همبستگی اجتماعی و پیوند میان افراد است. از این حیث، نظام برای آنکه بقا و دوام کارکردی خویش را تضمین کند، به تودهسازی و همانند کردن افراد بر اساس خلق نیازهای کاذب و طفره رفتن از ارضای نیازهای راستین و حقیقی آنان دست میزند. نیازهای حقیقی، نیازهایی هستند که برآورده کردن آنها به رشد و شکوفایی استعدادهای فردی منجر شده و موجب تقویت و تکامل استعدادهای انسانی و مسالمتجویانه در روابط با دیگر انسانها میشود. نیازهای کاذب، شکل تحریف شده این نیازها قلمداد میشوند. بنابراین نظامهای موجود از مکانیزمهایی برای باز تولید چنین وضعیتهایی در جامعه بهره میگیرند. بدین معنی که از رسانههای جمعی، تبلیغات فراگیر و تودهای با تکیه بر روش های تداعی معانی و حتی آموزش و تعلیم افراد برای تحقق اهداف خویش سود میجویند. بدینسان برای تحقق اهداف نظام، افرادی شبیه بههم و هم سان پرورش مییابند. تنوع و تکثرزدایی به طور چشمگیری رونق مییابد و عرصههای گوناگون اجتماعی به کارخانههای آدمسازی تبدیل میشوند. انسانهایی که کمتر به چرایی علت اعمال خود میاندیشند، بلکه اغلب چگونگی انجام عمل برای دستیابی به هدف در نزد آنان اولویت دارد. استفاده از مدهای لباس، اجناس لوکس و حتی افکار و عقاید مختلف از جمله مواردی هستند که در این میان به نحو فزایندهای بروز میکنند.
مارکوزه اذعان میدارد که در گذشته، زمینههای بیشتری برای خلق انسانهای قوی و استوار فراهم بود. افرادی که برای خود تصمیم میگرفتند و سبک زندگی مورد علاقه خود را اتخاذ میکردند. آنها درون دارتر از انسانهای ضعیف امروزین بودهاند. در مقابل، انسانهای امروز از توان لازم برای مقابله با جبرهای اجتماعی و تحرکات بیرونی برخوردار نیستند و بسته به میزان اثرگذاری و شدت عوامل اجتماعی، گاهی سبکها و شیوههای زندگی ضد و نقیضی را پیش میگیرند. امروزه فرهنگ تودهای، عوامگونه، مصرفگرا، غیرخلاق و منفعل در جامعه رشد مییابد و بدین ترتیب فرد، مبدل به ابزاری برای برآوردن اهداف سیستم میشود.
● رشد نیاز های کاذب
نمونه مشخص نیازهای کاذب و راستین را میتوان در مصرف و بهرهگیری از اجناس و کالاهای لوکس خانگی مشاهده کرد. آنجا که افراد با وجود برخورداری از مواهب و وسایل رفع نیازهای ضروری، به تلاش بسیار بیشتری برای بهدست آوردن کالاها و خدمات مشابه مبادرت میورزند. بدین سان پس از مدتی کوتاه، قبل از مصرف کالای در دسترس، به فکر داشتن نوع بهتر آن برمیآیند، در حالی که در مواردی، تفاوتهای این اجناس ممکن است بسیار صوری و به لحاظ کارکردی بههم نزدیک باشد. در اینجا سعی نظام سرمایهداری در ایجاد امنیت کاذب به چشم میخورد. حس عدم برخورداری از آزادی و انحصار در جبر و انفعال در برابر عناصر فرهنگی، احساس آرامش را از افراد میگیرد. اینکه نتوانیم برای خود تصمیم بگیریم و زندگی خود را با انتخاب خود تعیین کنیم، موجب از بین رفتن آرامش روانی و ایجاد احساس سرخورگی میشود. بنابراین نظام سرمایهداری سعی دارد تا با ایجاد محصولاتی مشابه در عرصههای گوناگون، یک زمینه واحد و مشابه را پایهریزی کند، به طوری که شالوده و بنیان اشیاء از یک جوهر بوده، اما در ظاهر تفاوتهای مشخصی میان آنها وجود داشته باشد. به طور مثال این افراد هستند که با انتخاب خود از میان لباسهای مختلف، حس آزادی و توانایی انتخاب مییابند و بدین ترتیب آرامش دروغینی را در خود باز مییابند، در حالیکه در تمام این اوقات ، افراد از میان گزینههای مشابه انتخاب میکنند. در واقع به لحاظ محتوایی، انتخابی در کار نیست بلکه تفاوت تنها در صورتهاست. بدینترتیب سیستم سرمایهداری، تأثیر شگرفی در بازتولید مد و سبکهای زندگی جدید برای امنیتبخشی کاذب و مصرفی کردن جامعه دارد.
با تأکید بر آموزههای مندرج در تئوریهای فوق میتوان نتیجه گرفت تا زمانیکه عقل ابزاری و اقتصاد مصرفی سرمایهداری بر سرکار باشد، گریز از مدهای مختلف زودگذر و موقتی اجتنابناپذیر است. مگر آن که سلیقههای موجود در اقشار مختلف جامعه شناسایی شود و از همان طریق که نظام سرمایهداری به خلق نیازها در افراد مبادرت میورزد، شرایط با اجرای برنامههای اجتماعی و فرهنگی مرتبط با خلق نیازهای جدید برای مصرف، آنگونه که متناسب با برنامههای جامعه باشد، مهیا شود.
رضوان قصابیان
لحظه و ثانیه ها وساعت ها گذشت وروز ها سپری شد . وبه آخر رسید نمی دانم در این لحظه
های با برکت من توانستم ذره ای از آن استفاده کنم یا نه ؟
خدایا ، تواین ما ه بزرگ هر کسی با یک دید و آرزویی اومد در خونت خودت گفتی این ماه برکت
ومغفرت ورحمت نمی دونم من کجای این ماه موندم .
خدایا، توبزرگی ، توالهه ومعبودی ، خدایا من روزانه ده بار در نماز هایم میگوییم تنها تورا می پرستم
وتنها از تویاری می جویم خدای من ، درسته اعمالم درست نیست ولی خودت می دونی به جز تو
من عاصی گنه کار هیچکی رو ندارم .
خدایا ،تو هر که رو دوست داری هر که دلش با تو هست را مورد مرحمتت قرار میدی می دونم
خیلی وقتها ازت غافلم ولی خدایا تورو به مقربین درگاهت قسم میدم تو رو به اونایی قسم میدم
که یه لحظه هم در زندگیشون تورو فراموش نکردند ونمی کنند ، همه اونایی رو که میدونن تو
زندگیشون به غیر تو کسی رو ندارن مورد مرحممت قرار بدی وخودت دستشونو بگیری که به جز تو
هیچ دستگیری رو ندارن .
خدایا، میدونم مثل همیشه تواین ماه هم وسوسه ها نذاشت به یادت باشم وبرای آمرزشم از تو
طلب مغفرت کنم واز برکات این ماهت استفاده کنم میدونم بد میهمانی بودم اونم توچه مهمانی
بزرگی ، ولی خدایا نذار تو این چند روز باقی مونده بدون آمرزش تو وبدون مرحمتت دست خالی از
در خونت برگردم .
معبود من ،خودت لحظه هام وپرکن .گاهی وقتا احساس خلاء تمام وجودم رو میگیره خدایا خودت
خلاء های زندگیمو پرکن .نذار به سمت پوچی برم که اله من بدون تو پوچم .
خدایا، نذار حسرت های بیهوده وبی فایده ی گذشته آینده ام وامیدمو ازم بگیره، که بی امید باشم
دیگه تو رو ندارم وخسران زیادی میکنم .
خدایا، امید هیچ کی را ازش نگیر که دل بی امید خانه شیطان است .
معبودم ، بذار خونه ی دلم از یاد تو سرشار باشه . آمین
«دلنوشته از:ر. زارع»
برای تعجیل در فرج صلوات
یكی از ایراداتی كه بر حجاب گرفته اند این است كه موجب سلب حق آزادی كه یك حق
طبیعی بشری است می گردد و نوعی توهین به حیثیت انسانی زن به شمار می رود.
هر انسانی شریف و آزاد است، مرد باشد یا زن، سفید باشد یا سیاه، تابع هر كشور یا
مذهبی باشد. مجبور ساختن زن به اینكه حجاب داشته باشد بی اعتنایی به حق آزادی و
اهانت به حیثیت انسانی اوست و به عبارت دیگر ظلم فاحش است به زن. عزت و كرامت
انسانی و حق آزادی زن و همچنین حكم مطابق عقل و شرع به اینكه هیچ كس بدون موجب
نباید اسیر و زندانی گردد و ظلم به هیچ شكل و به هیچ صورت و به هیچ بهانه نباید واقع شود،
ایجاب می كند كه این امر از میان برود.
می گویند احترام به حیثیت و شرف انسانی یكی از مواد اعلامیه حقوق بشر است.
پاسخ:
: لازم است تذكر دهیم كه فرق است بین زندانی كردن زن در خانه و موظف دانستن و به اینكه
وقتی می خواهد با مرد بیگانه مواجه شود پوشیده باشد. در اسلام محبوس ساختن و اسیر
كردن زن وجود ندارد. حجاب در اسلام وظیفه ای است كه برعهده زن نهاده شده تا در
معاشرت و برخورد با مرد باید كیفیت خاصی را در لباس پوشیدن مراعات كند. این وظیفه نه از
ناحیه مرد بر او تحمیل شده است و نه چیزی است كه با حیثیت و كرامت او منافات داشته
باشد و یا تجاوز به حقوق طبیعی او كه خداوند برایش خلق كرده است محسوب شود.اگر
رعایت پاره ای مصالح اجتماعی، زن یا مرد را مقید سازد كه در معاشرت ، روش خاصی را اتخاذ
كنند و طوری راه بروند كه آرامش دیگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقی را از بین نبرند چنین
مطلبی را «زندانی كردن» یا « بردگی» نمی توان نامید و آن را منافی حیثیت انسانی و اصل «
آزادی» فرد نمی توان دانست.
در كشورهای متمدن جهان در حال حاضر چنین محدودیتهایی برای مرد وجود دارد. اگر مردی
برهنه یا در لباس خواب از خانه خارج شود و یا حتی با پیژامه بیرون آید، پلیس ممانعت كرده به
عنوان اینكه این عمل بر خلاف حیثیت اجتماع است او را جلب می كند. هنگامی كه مصالح
اخلاقی و اجتماعی، افراد اجتماع را ملزم كند كه در معاشرت اسلوب خاصی را رعایت كنند
مثلاً با لباس كامل بیرون بیایند، چنین چیزی نه بردگی نام دارد ، نه زندان و نه ضد آزادی و
حیثیت انسانی است و نه ظلم و ضد حكم عقل به شمار می رود.
برعكس، پوشیده بودن زن در همان حدودی كه اسلام تعیین كرده است ، موجب كرامت
واحترام بیشتر اوست، زیرا او را از تعرض افراد جلف و فاقد اخلاق مصون می دارد.
شرافت زن اقتضا می كند ، هنگامی كه از خانه بیرون می رود ، متین و سنگین وباوقار باشد
.در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچ گونه عمدی كه باعث تحریك و تهییج شود ، به كار نبرد.
عملاً مرد را به سوی خود دعوت نكند، زباندار لباس نپوشد، زباندار راه نرود، زباندار و معنی دار
به سخن خود آهنگ ندهد. چه آنكه گاهی اوقات ژستها سخن می گویند، راه رفتن انسان
سخن می گوید، طرز حرف زدنش یك حرف دیگری می زند.
اول از تیپ خودم كه روحانی هستم مثال می زنم، اگر یك روحانی برای خودش قیافه و هیكلی
برخلاف آنچه عادت و معمول است بسازد، عمامه را بزرگ و ریش را دراز كند، عصا و ردایی با
هیمنه و شكوه خاص به دست و دوش بگیرد، این ژست و قیافه خودش حرف می زند، می
گوید برای من احترام قائل شوید، راه برایم باز كنید، مؤدب بایستید، دست مرا ببوسید.
همچنین است حالت یك افسر با نشانه های عالی افسری كه گردن می افرازد، قدمها را
محكم به زمین می كوبد، باد به غبغب می اندازد، صدای خود را موقع حرف زدن كلفت می كند.
او هم زباندار عمل می كند، به زبان بی زبانی می گوید: از من بترسید، رعب من را در دلهای
خود جا دهید.
همین طور ممكن است زن یك طرز لباس بپوشد یا راه برود كه اطوار و افعالش حرف بزند، فریاد
بزند كه به دنبال من بیا، سر به سر من بگذار، متلك بگو، در مقابل من زانو بزن، اظهار عشق و
پرستش كن.
آیا حیثیت زن ایجاب می كند كه این چنین باشد؟ آیا اگر ساده و آرام بیاید و برود، حواس پرت
كن نباشد و نگاههای شهوت آلود مردان را به سوی خود جلب نكند، برخلاف حیثیت زن یا
برخلاف حیثیت مرد یا به خلاف مصالح اجتماع یا برخلاف اصل آزادی فرداست؟
آری اگر كسی بگوید زن را باید در خانه حبس و در را به رویش قفل كرد و به هیچ وجه اجازه
بیرون رفتن از خانه به او نداد، البته این با آزادی طبیعی ، حیثیت انسانی و حقوق خدادادی زن
منافات دارد. چنین چیزی در حجابهای غیر اسلام بوده است ولی در اسلام نبوده ونیست.
شما اگر از فقها بپرسید آیا صرف بیرون رفتن زن از خانه حرام است جواب می دهند نه. اگر
بپرسید آیا خرید كردن زن ولو اینكه فروشنده مرد باشد حرام است، یعنی نفس عمل بیع و
شراء زن اگر طرف مرد باشد حرام است، پاسخ می دهند حرام نیست. آیا شركت كردن زن
جاهایی كه مرد هم وجود دارد حرام است. آیا تحصیل زن، فن و هنر آموختن زن و بالاخره
تكمیل استعدادهایی كه خداوند در وجود او نهاده است حرام است؟ باز جواب منفی است.
فقط دو مساله وجود دارد؛ یكی اینكه باید پوشیده باشد و بیرون رفتن به صورت خودنمایی و
تحریك آمیز نباشد.
برگرفته از كتاب ” مسئله حجاب” ، نوشته ی استاد شهید مرتضی مطهری
برای تعجیل در فرج صلوات
چرا خدایی که میگه مهربونه راضی میشه من سختی هایی را که در توانم نیست رو تحمل کنم؟ چرا هر چه بیشتر ازش کمک میخوام مشکلاتم بیشتر و سختتر میشه وبیشتر حالمو می گیره؟ چطور به خودم ثابت کنم که خدا می تونه کمکم کنه در صورتی اصلا یاد ندارم کمکم کرده باشه؟!
با سلام خدمت شما پرسشگر گرامی
بی شک خدا ارحم الراحمین (مهربان ترین مهربانان)است لیکن باید توجه نمود که واقعیت سختی
ها چیست وچگونه است لذا ابتدا توجه شما را برای تامل بیشتر نسبت به حل مشکل درونی شما
به سخن استاد مطهری جلب می کنم :
ایشان در مورد نقش تضادها و سختی ها در زندگی چنین نوشته است:
«این خصوصیت، مربوط به موجودات زنده، بالاخص انسان است که سختی ها و گرفتاری ها مقدمه
کمال ها و پیشرفت ها است. ضربه ها جمادات رانابود می سازد و از قدرت آن ها می کاهد ولی
موجودات زنده را تحریک می کند و نیرومند می سازد… آدمی باید مشقت ها تحمل کند و سختی
ها بکشد تا هستی لایق خود را بیابد. تضاد و کشمکش، شلاق تکامل است. موجودات زنده با این
شلاق راه خود را به سوی کمال می پیمایند. این قانون، در جهان نباتات، حیوانات و بالاخص انسان
صادق است… . سختی و گرفتاری هم تربیت کننده فرد و هم بیدار کننده ملت ها است. سختی،
بیدار سازنده و هوشیار کننده انسان های خفته و تحریک کننده عزم ها و اراده ها است. گرفتاری
ها همچون صیقلی که به آهن و فولاد می دهند. هر چه بیش تر با روان آدمی تماس گیرد او را
مصمم تر و فعال تر و برنده تر می کند؛ زیرا خاصیت حیات این است که در برابر سختی مقاومت کند
و به طور خودآگاه و یا ناخودآگاه آماده مقابله با آن گردد. اکسیر حیات دو چیز است: عشق و آن
دیگر بلا. این دو نبوغ می آفرینند و از موارد افسرده و بی فروغ گوهرهایی تابناک و درخشان به
وجود می آورند.
چه بسا در انتها این پرسش به ذهن پرسشگر محترم بیاید که شاید کسی اساساً نمی خواهد به
سعادت و نیکبختی برسد، آنگاه آیا این نوعی جبر(اجبار) نخواهد بود که خدای متعال او را ـ با آن که
خود از خلقت خودناراضی است ـ آفریده و او را در مسیر پردردسر زندگی قرار داده است. به نظر
می آید چنین اعتراضی پرسشی غیرطبیعی و به خاطر آمیخته بودن ذات انسانی به کمال طلبی و
سعادت، اعتراضی خطا و بی تناسب با وجود فطری انسان است و نشان از نبود آگاهی و معرفت
کامل به خدای متعال به عنوان کمال مطلق دارد. محال است کسی اللّه را (خدا) شناخته باشد، در
عین حال نخواهد خود را به آن سرچشمه فیض و هستی نزدیک گرداند و نیستی را بر هستی
ترجیح دهد.
لیکن توجه به دلائل زیر نیز راهگشا خواهد بود :
1:اینکه انسان چه چیزی را خوشبختی ببیند و چه چیزی را بدبختی ؟! باید ملاک خوشبختی و بد
بختی را با معیارهایی که دین بیان کرده تطبیق دهیم . مسلما برخی ظواهر دنیایی را که دیگران
برای خود خوشبختی می دانند ، برای مسلمین و مومنین شاید اصلا خوشبختی نباشد و بالعکس
بدبختی هم محسوب شود .
2:مسئله دوم این است که چنانچه در روایات بسیار زیادی بیان شده ( که من فقط چند تا از آنها را
نقل می کنم ) دنیا اصلا مکان آرامش و راحتی نیست ! بلکه همراه با بلاها و سختی هاست و
این از ویژگی های دنیاست ، دقت کنید که گفتم همراه با سختی است و نه بدبختی ؛ سختی
مثل این می ماند که من در دنیا بسیاری از کارها را که شاید برخی سخت باشد انجام می دهم تا
به هدف اخروی برسم ولی بدبختی را می توان این طور بیان کرد که فرد سختی می کشد و رنج
ها را تحمل می کند ولی هیچ هدف اخروی خوبی هم که امیدبخش وی باشد ندارد و در نهایت
دست خالی این دنیا را به پایان می برد . ( لطفا تمام احادیث زیر را با دقت مطالعه بفرمایید چون
حقایق بسیاری در انها نهفته است)
امیر مومنان علی علیه السلام فرمودند:
« دارٌ بِالبَلاءِ مَحفوفَةٌ وبِالغَدرِ مَعروفَةٌ ، لا تَدومُ أحوالُها ولا يَسلَمُ نُزّالُها . أحوالٌ مُختَلِفَةٌ وتاراتٌ
مُتَصَرِّفَةٌ »
(دنيا)سرايى است به بلا آميخته و به نيرنگ ، شناخته شده . احوال آن ناپايدار است و ساكنان آن ،
ايمن نيستند . احوالش گوناگون و حالاتش گذرنده است ) (1)
3:سومین نکته این است که ما انسانها برای این دنیا خلق نشده ایم ، بلکه دنیا برای ما خلق
شده تا با اعمال خودمون در اینجا ، سرای جاویدان آخرت رو برای زندگی ابدیمون آماده کنیم و در
این راه آزمایش های الهی بسیاری برای ما قرار داده شده :
*پيامبر خدا فرمودند:
« إنَّكُم خُلِقتُم لِلآخِرَةِ وَالدُّنيا خُلِقَت لَكُم »
« به درستى كه شما براى آخرت آفريده شده ايد و دنيا براى شما آفريده شده است » (2)
امیر مومنان علی علیه السلام فرمودند:
« لا ينعم بنعيم الآخرة إلا من صبر على بلاء الدنيا »
« از نعمت آخرت بهره مند نمی شود مگر کسی که بر بلای دینا صبر کند . » (3)
امیر مومنان علی علیه السلام فرمودند:
« أخرِجوا مِنَ الدُّنيا قُلوبَكُم مِن قَبلِ أن تَخرُج مِنها أبدانُكُم فَفيهَا اختُبِرتُم ولِغَيرِها خُلِقتُم »
« دل هايتان را از اين دنيا خارج كنيد قبل از آن كه بدن هايتان از آن خارج شود. پس در دنيا آزمايش
مى شويد و براى غير آن آفريده شده ايد » (4)
امام علی (علیه السلام ) در سفارش خود به فرزندشان امام حسن (علیه السلام)می فرمایند :
« يا بُنَيَّ إنّي قَد أنبَأتُكَ عَنِ الدُّنيا وحالِها وزَوالِها وَانتِقالِها ، وأنبَأتُكَ عَنِ الآخِرَةِ وما اُعِدَّ لأَهلِها فيها ،
وضَرَبتُ لَكَ فيهِمَا الأَمثالَ ، لِتَعتَبِرَ بِها ، وتَحذُوَ عَلَيها . إنَّما مَثَلُ مَن خَبَرَ الدُّنيا كَمَثَلِ قَومٍ سَفرٍ نَبا
بِهِم مَنزِلٌ جَديبٌ فَأَمّوا مَنزِلاً خَصيبا وجَنابا مَريعا ، فَاحتَمِلوا وَعثاءَ الطَّريقِ ، وفِراقَ الصَّديقِ ، وخُشونَةَ
السَّفَرِ ، وجُشوبَةَ المَطعَمِ ، لِيَأتوا سَعَةَ دارِهِم ، ومَنزِلَ قَرارِهِم ، فَلَيسَ يَجِدونَ لِشَيءٍ مِن ذلِكَ ألَما
، ولا يَرَونَ نَفَقَةً فيهِ مَغرَما ، ولا شَيءَ أحَبُّ إلَيهِم مِمّا قَرَّبَهُم مِن مَنزِلِهِم ، وأدناهُم مِن مَحَلَّتِهِم »
« اى فرزندم! همانا من تو را از دنيا و حالات آن و زوالش و دگرگونى اش آگاه ساختم، و از آخرت و
آنچه براى اهلش در آن مهيّا شده ، با خبر نمودم و در باره اين دو ، برايت مثال هايى زدم تا از آنها
عبرت بگيرى و در راه صحيح ، گام نهى . مَثَل كسانى كه دنيا را خوب آزموده اند ، همانند
مسافرانى است كه در سرمنزلى بى آب و آبادى و پرمشقّت كه قابل ماندن نيست قرار گرفته اند و
قصد دارند تا به منزلى پرنعمت و به ناحيه اى كه در آن آسايش و راحتى است كوچنمايند . پس
مشقت هاى راه و دورى دوستان و سختى سفر و ناگوارى غذاها را تحمّل كردند تا به خانه وسيع
خويش و سرمنزل قرار و آسايش خويش درآيند و از هيچ يك از اين مشكلات، احساس درد نمى
كنند و هزينه هاى مصرف شده را خسارت نمى شمرند و هيچ چيز برايشان محبوب تر از آن چيزى
نيست كه آنان را به منزلشان نزديك تر سازد و به محلشان برساند » (5)
لذا با توجه به دیدگاه اهلبیت باید دقت نمود که تفسیر ما از سختی وخوشبختی چیست ؟آیا
خداوندی را که بدنی سالم ونعمتهای فراوانی به ما داده است به خاطر وجود مشکلی درزندگی
ما نادیده پنداشتن عنایات الهی نیست که بگوییم به یاد ندارم کمک کرده باشددرحالی که او پناه
بی پناهان است ودرنهایت باید دقت نمود که آیا ما تمام شرایط وظوابطی که برای درخواست از او
لازم است رعایت نموده ایم ودرخواست ما به اجابت نرسیده است جای بسی تامل است که
پروردگار عالم بی دلیل وبی مصلحت ندای بنده خود را بی جواب بگذارد
پی نوشت ها :
1: نهج البلاغة ، خطبه 226 ؛ ر . ك : عيون الحكم والمواعظ، ص91 .
2: شعب الايمان ، ج7 ، ص360 ، ح10581 ؛ تنبيه الغافلين ، ص238 ، ح309
3: غررالحكم ص : 284
4: الأمالى ، صدوق : ص 110
5: نهج البلاغة ، نامه 31 ؛ تحف العقول ، ص73 ؛ بحار الأنوار ، ج77 ، ص202 ، ح1 .
نوشته شده از قاصدک
برای تعجیل در فرج صلوات
صفحات: << 1 ... 25 26 27 ...28 ...29 30 31 ...32 ...33 34 35 ... 43 >>