« پند های حکیمانه | کرامتی از زیارت عشورا » |
سه مسافر به رم رفتند. آنها با پاپ ملاقات کردند. پاپ از مسافر اول پرسید: «چند روز دراینجا
می مانی؟»
مسافر گفت: «سه ماه.»
پاپ گفت: «پس خیلی جاهای رم را می توانی ببینی؟»
مسافر دوم در پاسخ به سئوال پاپ گفت: «من شش ماه می مانم.»
پاپ گفت: «پس تو بیشتر از همسفرت می توانی رم را ببینی.»
مسافر سوم گفت: «من فقط دو هفته می مانم.»
پاپ به او گفت: «تو از همه خوش شانس تری. زیرا می توانی همه چیز این شهر را ببینی.»
مسافرها تعجب کردند زیرا متوجه پاسخ و منطق پاپ نشدند.
تصور کنید اگر هزار سال عمر می کردید، متوجه خیلی چیزها نمی شدید زیرا خیلی چیزها
را به تاخیر می انداختید. اما از آن جایی که زندگی خیلی کوتاه است، نمی توان چیزهای
زیادی را به تاخیر انداخت. با این حال، مردم این کار را می کنند. تصور کنید اگر کسی به شما
می گفت فقط یک روز از عمرتان باقی است، چه می کردید؟ آیا به موضوعات غیر ضروری فکر
می کردید؟ نه، همه آنها را فراموش می کردید. عشق می ورزیدید، مراقبه می کردید زیرا
فقط بیست و چهار ساعت وقت داشتید و موضوعات واقعی و ضروری را به تاخیر نمی
انداختید.
شما چند روز در رم می مانید؟! چگونه زمان خود و سازمان یا شرکت را مدیریت می کردید؟
آیا آنقدر می مانید که به همه ابعاد آن برسید؟
برای تعجیل در فرج صلوات
سلام علیکم خانم زارع مهربان!ممنونم از ابراز این همه محبت صادقانه.آرزومند زیباترین لحظات برای شما دوست بزرگوارم هستم و برایتان توفیقات روزافزون آرزو دارم.از حضور با صفایتان در وبلاگم هم بی نهایت ممنونم.
فرم در حال بارگذاری ...