صفحات: << 1 ... 21 22 23 ...24 ...25 26 27 ...28 ...29 30 31 ... 43 >>
وقتی درصحن مطهر حضرت قدم میزنی انگار آقا امام رضا داره به تونگاه
میکنه ، ونسیم خنکی که از طرف حرم می وزه روح وجسم عشاق را
نوازش میدهد انگار آقا با این نسیم دل انگیز به تو مهمان درگاهش خوش
آمد می گوید.
وقتی که پنجره فولاد امام رو پر از زائر ایی میبینی که از همه دنیا بردیدن
وبهترین دکتر مولی امام رضا (ع)رو آوردن چه حالی به آدم دست میده
دیگه یادش خودش می ره که ی می خواست راضی که تمام اون حاجت
دارا حاجتشون برآورده بشه در عوض خودش حاجتی نگیره .اقا جان
تولدتون نزدیکه دلم هواتونو کرده همیشه می دونم هر وقت آرزوی پا
بوسیتون رو داشتم خودت منو دعوت کردی آقا امسال هم دلم هوای
نسیمیکرده که از طرف حرمت روحم رونوازش کرده دلم هوای نقاره
وپنجره پولاد وگلدسته های حرمت رو کرده ، هوای چشم های
که از شوق اشک آلود، درحال جستجوی یار است ومن منتظر
دعوت شما آقا جان لحظه ها را می شمارم .
برای تعجیل در فرج صلوات
با نزدیک شدن به ماه مهر ، دغدغه پدر ها ومادر ها خرید وسایل مدرسه
و لوازم التحریر برای بچه هاست این روزها وقتی که از کنار هر مغازه ای
عبور میکنی انواع طرحها یبیگانه مثل بت ن ، سیندرلا، باربی آن هم با
چه وضعیت لباس برروی دفتروکیف بچه های ما نقش بسته و ما والدین
غافل از آثار مخرب آن برروی دین وعقیده کودکمان آن را به خاطر جذاب
بودنش برای دلبندمان میخریم ، من هم قبول دارم که مسئولین ما دراین
رابطه کوتاهی ها کرده اند تا آنجا که تولیدات کشور خودمان ازشخصیت
کارتونی بیگانه بر روی کارهایشان استفاده می کنند واین خود جای
بسی تاسف دارد.
ولی من وتووالدین عزیز دراین راستا چه کار مفیدی انجام داده ایم اگر
ما خود بانخریدن این کالا ها آن را تحریم میکردیم جایی برای عرضه ی
گسترده ی این تهاجم فرهنگی وجود داشت ؟
واگر ما والدین گرامی برای طرحهای وطنی ارزش قائل بودیم واز آن
استقبال میکردیم آیا ذهن کودکانان جایگاه تهاجم دشمن میشد؟
بیایید بیاندیشیم وبعد باخرید این وسایل اندیشه وعقیده وهنجارها
را آن گونه که بهتر است برای فرزندمان پایه ریزی کنیم.
برای تعجیل درفرج صلوات
يوسف مي دانست که تمام درها بسته اند ؛
اما بخاطر خدا و تنها به اميد او ،
به سوي درهاي بسته دويد و تمام درهاي بسته برايش باز شد …
اگر تمام درهاي دنيا هم به رويت بسته شدند ؛
تو هم بخاطر خدا و با اعتماد به او ، به سوي درهاي بسته بدو ،
چون :
خــداي تــو و يوســف يکـيــسـت …
منبع/dar-jostejooye-khoda.blogfa
روزی پدر خانواده ای ثروتمند پسرش را با خود به روستایی برد تا به اونشان دهد که مردم فقیر چگونه زندگی می کنند .آنها ند روز را در زرعه خانواده ای که تصور می کردند گذراندند .در باز گشت پدر از پسر پرسید «چگونه سفری داشتی ؟»
- پر بار پدر
-دیدی که مردم فقیر چگونه زندگی می کنند ؟بله
-پس به من بگو در این سفر چه ها یادگرفتی ؟
- دیدم که ما یک سگ داریم وآنها چها رتا ،استخر ما تا وسط باغچه
کشیده شده است اما جوی خانه آنها انتهایی ندارد . ما در باغچه مان فانوس
داریم وآنها در شب ستاره ها را .ایوان خانه ما مشرف به حیات جلویی است
و آنها سر تا سر افق را دارند .
ما فقط تکه زمینی برای زندگی داریم ،و آنها مرتع هایی دارند که تا چشم
کار می کند ادامه دارد .ما مسنخدانی داری که خد متمان را می کنند .
ولی آنها به دیگران خدمت ی کنند . ما غذایمان را می خریم ، ولی آنها
غذایشان را می کارند . ما دورمان را دیوار کشیدیم تا محافظتمان کند ،
آنها دوستانی دارند که محافظت شان می کننند.
زبان پدر بند آمد .
- متشکرم پدر که نشان دادی ما چه اندازه فقیریم .
منبع : نشریه خانه خوبان ،مهرماه 90
اگر مانیز دارای ذهنی باز باشیم حتما میتوانیم برداشت های متفاوتی
از داشته هایمان داشته باشیم نه اینکه تا نوک بینی خود را بیشتر نبینیم
پس بیایید افق دید خود را گسترش دهیم آنگونه که داشتهایمان را هر
چند کم است زیبا ببینیم و از آن خلاقانه استفاده کنیم وخدا را به خاطر
آن شاکر باشیم
برای تعجیل در فرج صلوات
صفحات: << 1 ... 21 22 23 ...24 ...25 26 27 ...28 ...29 30 31 ... 43 >>