دلت که گرفت، تنها که بودی و از همه دنیا سیر شدی؛ زمانی که دلت خواست کاش جایی بود که تو تنها برای خودت زندگی می کردی و کسی کنارت نبود یادت بیاید خدایی است که همیشه مواظب توست. تنها نیستی یکی هست که تو را در آغوش بگیرد و بگوید بنده من، تو من را داری.

«مَن زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الجَنَّة: هر کس او (فاطمه معصومه سلام الله) را با شناخت زیارت کند، بهشت پاداش او خواهد بود.» این پاداش بهشت در مقابل زیارت عارفانه حضرت معصومه(س) را امام رضا(ع) وعده داده است . هر کس این بانوی فرزانه  بشناسد و از فضایل وکمالات این بانوی گرانقدر در زندگیش استفاده کند و در زندگی به کار ببندد، در هر دوجهان در بهشت به سر می برد.

حضرت معصومه الگویی است برای نوع انسان، زن و مرد. بزرگی و عظمت این بانو، معرفت و فضیلتش، چراغی روشنگر برای هر انسانی است. هم از دانش و علم گسترده حضرت معصومه (س) و هم سیره عملی و رفتاری آن حضرت می‌توان درس‌ها گرفت.

ولایتمداری این بانو پررنگ‌ترین بخش حیات طیبه ایشان و درس بزرگی است که امروز همه به آن نیاز داریم   امام رضا علیه السلام اگرچه برادر این بانوی بزرگوار بودند اما ولی و امام او نیز بودند. حضرت معصوم سلام الله علیها با تاسی از جده بزگوارش حضرت زهرا سلام الله علیها و عمه اش زینب سلام الله به دفاع از حریم ولایت پرداخت. او با هجرت آگاهانه و با بصیرت به پشتیبانی امامش در آمد. ایشان در زمانی که مامون  قصد کمرنگ کردن جایگاه امام رضا را داشت؛ با برگزاری نشست هایی از حریم امامت و ولایت دفاع کرد.

حضرت معصومه سلام الله علیها فاطمه ثانی است. او همچون جده‌اش دارای علم ، اقتدار، ولایتمداری، ….است. در ولایتمداری این دو بانو همین بس که جان خود را برای امامت و ولایت فدا کردند. یکی در شهر خود غریبانه دفن شد و دیگری در شهر غریبی دور از عزیزیانش دفن گردید.  ایشان جلوه‌گاه جلال و کمال و اوصاف مادر گرامی اش حضرت زهراست. این دو بانو حتی در طول عمرشان نیز شبهند عمری کوتاه ، آن هم در راه خدا.

این روزها …

این روزها با خود می اندیشم چرا خیلی از وقت ها زندگی ما یک روال رو داره خواب و بیداری ، غذا ، آب … و بیهودگی ، گاهی فکر می کنم با ارزشترین کاری که تا حالا انجام دادم چیه ؟ نیمی از عمرم رو اینجوری بیفایده سپری کردم … چرا ما آدما از اعمال خودمون غافلیم ؟ چرا نمی دونیم اومدیم کارهای بزرگ انجام بدیم ؟ یا حداقل یه کار کوچیک تاثیر گذار …

خدایا این احساس پوچی و بیفایده بودن رو با قرار دادن بهترین کار سر راهم از من بگیر خدایا می دانم که می توانم بهترین باشم چون که من :

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم

ادامه دارد…

دعاي من مستجاب است

امروزم را با توكل به خدا شروع مي كنم ، زندگي آرامتر شده . امروز اميدم به زندگي بيش از قبل است . و نگاهم به سمت ملكوت خدايي است كه نا نوشته ها را خوب ميداند ؛ و مطمئنا حال مرا … . مي دانم اگر از او بخواهم حتما به من مي دهد آنچه را كه سزاوارش هستم . دعا مي كنم براي حال خودم آرامش را ، كه با آرامش حالم رو به راه تر است از هميشه ، و توكل را تا بدانم كسي را دارم كه در تنهايي ها بهترين دوست و رفيق راهم است . بعد شغلي كه مرا از پوچي بيرون بياورد  . و مادياتي كه نيازهاي خاكي ام را بر طرف كند .

مي دانم به فرموده امام صادق عليه السلام كه :«اِذَا دَعَوتَ فَظََنَّ حَاجَتُكَ بِالبَاب  »؛ هرگاه دعا كردی پس بپندار كه خواسته‌ات در پشت در است.

امروز است كه من حاجتهايم را پشت در مي بينم  و اعتقاد دارم به اينكه خداوند مالك بي چون و چراي هستي و كائنات است . مي دانم بزرگترين آرزوي من كمتر از ذره اي در درگاه قدسي اوست . من اعتقاد دارم به خدايي كه كه بر آورده مي كند تمام آرزوهايم را …

به اميد روزهاي عالي و شيرين

ادامه دارد……

روزهاي خوب همينجاست

امروز را كه بيدار شدم سعي كردم بهتر از ديروز باشم . ديروز يه فايل صوتي گوش كردم كه حالم رو بهتر كرد . ميگفت: كلمه نمي توانم را از زندگي پاك كنيد . ما اشرف مخلوقات خدا هستيم ؛ پس مي تونيم همه كاري را انجام بديم . اگر نتوانستيم خوب عمل كنيم فقط به خاطر بي اعتماد به نفسي خودمونه . گفت : اگر كسي به شما گفت نمي توانيد فلان كار را انجام بديد ، شما حتما اون كار ار انجام بديد . چون شما مي توانيد چون خدا و كائنات به افكار و خواسته شما جواب مي دهد .

افكارتان را مثبت كنيد . ذهن مثبت تلاش بيشتر و موفقيت را به همراه مي آورد پس من مي توانم از اين ركود خارج شوم.

به اميد روزهاي بهتر

ادامه دارد……

1397/8/28

این روزها رو دوست ندارم…

چند وقتی احساس می کنم هیچ هدفی ندارم …احساس می کنم این همه درس خوندن بی فایده است… احساس می کنم هیچ هدفی برای زندگی ندارم …الان سی و دوسالمه . از هفت سالگی تا الان به جز سه سال نیم آن همیشه درس خواندم . ولی چه فایده…. .         

چند روزه میروم دانشگاه دندانپزشکی تا دندونام رو درست کنم . از وقتی این دانشجو ها را می بینم بیشتر فکر می کنم این همه درس خوندم و کارایی ندارم .

از این که همیشه تو خونه بشینم خسته شدم . می دونم مقصر خودم هم هستم باید بیشتر تلاش کنم تا از این رکود بیرون بیام . ولی انگیزه ای ندارم دوست دارم یه ذره تفریح کنم ولی تنها تفریح من این روزا رمان خوندنه . گاهی زمان از دستم می ره … کلاس داستانویسی هم می رفتم خیلی دوست داشتم ولی از وقتی که کلاسا رو تموم کردن منم بی انگیزه شدم خدایا فقط یه محرک ،یه محیط خوب، یه سری دوستای خوب و با حال …. خدا خودت کمکم کن .

ادامه دارد …..